سيداميرعليسيداميرعلي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

امیر علی عزيز دل مامان و بابا

گردش

ديشب من و گل پسر وبابايي به همراه چند تا از دوستامون رفتيم طرقبه.قندعسل ماماني خيلي خوشحال بود وقتي ازش ميپرسيدم كجا بريم ميگفت دد. پسرم كلي شيرين زبوني كرد الهي كه فداش بشم.موقع شام ازش پرسيدم چي مي خواي گفت دوخ يعني دوغ و يه شيشه دوغ رو كامل خورد ولي غذافقط يه تيكه كوچيك كباب خورد. در پايين چند تا از عكسهاي گل پسري كه مربوط به قبل ميشه رو ميذارم  نفس ماماني خيلي انگور دوست داره و به انگور ميگه گونگا   اميرعلي و بابايي در هتل سحاب ...
24 آبان 1391

بيماري

قند عسل ماماني چند روزي مريض شده بود خيلي نگران بودم آخه تا حالا سابقه نداشت اينجوري تب كنه اول كه تب كرد بردمش دكتر گفت سرماخوردگيه ودارو داد بعد از سه روزتبش قطع شد ولي بدنش دونه هاي ريز قرمز زد دوباره برديمش دكتر گفت گل افشانه اين بيماري به اين صورت كه سه روز تب ميكنه بعد از سه روز دونه ميزنه و خوب ميشه همين طور هم شد خدا رو شكر كه الان حال گل پسرم خوب شده و ديگه آثاري از بيماري نداره انشاالله هيچ وقت بچه اي مريض نشه 
23 آبان 1391
1