گردش
ديشب من و گل پسر وبابايي به همراه چند تا از دوستامون رفتيم طرقبه.قندعسل ماماني خيلي خوشحال بود وقتي ازش ميپرسيدم كجا بريم ميگفت دد. پسرم كلي شيرين زبوني كرد الهي كه فداش بشم.موقع شام ازش پرسيدم چي مي خواي گفت دوخ يعني دوغ و يه شيشه دوغ رو كامل خورد ولي غذافقط يه تيكه كوچيك كباب خورد. در پايين چند تا از عكسهاي گل پسري كه مربوط به قبل ميشه رو ميذارم نفس ماماني خيلي انگور دوست داره و به انگور ميگه گونگا اميرعلي و بابايي در هتل سحاب ...
نویسنده :
مامان امیر علی
16:56